این ها تکه های کوتاهی اند از نمایشگاه عکس ایران در شهر مستره ی ایتالیا. اوایل مهر که من ونیز مهمون دوستم بودم, سری هم به این نمایشگاه که کیارستمی تدارکش رو دیده بود زدم. مستره تا ونیز با قطار همش نیم ساعت راهه: این هم قطعاتی که من ازشون خوشم اومد:
به حال هیچ کس غبطه نمی خورم
وقتی باد را
در سپیدار
به تماشا ایستاده ام
مردد
ایستاده ام بر سر دوراهی
تنها راهی که می شناسم
راه بازگشت است
کجاست
تکه ابری که
بکاهد اندکی
از شقاوت آفتاب
انتهای جاده های خاکی
به آسمان ابری می رسد
چند قطره باران
بر خاک
سال هاست
مثل پر کاه
در میان فصول
سرگردانم
و این یکی که جداً عشق منه: (مقدار زیادی سمپادی) حالا
وقتی باد را
در سپیدار
به تماشا ایستاده ام
مردد
ایستاده ام بر سر دوراهی
تنها راهی که می شناسم
راه بازگشت است
کجاست
تکه ابری که
بکاهد اندکی
از شقاوت آفتاب
انتهای جاده های خاکی
به آسمان ابری می رسد
چند قطره باران
بر خاک
سال هاست
مثل پر کاه
در میان فصول
سرگردانم
و این یکی که جداً عشق منه: (مقدار زیادی سمپادی) حالا
حاصل کجروی هایم
کوره راه هایی ست
کوره راه هایی ست
برای رهروان
پ.ن. خیلی دوست داشتم که می تونستم بفهمم این ها رو چه طور به ایتالیایی ترجمه کرده بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر