۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

گاهان

هر از گاهی آفتابی بر می آید
درخشیدن را دوباره از سر می گیرد
درفشش را بر می افرازد
هزاران سودا در سرها بر می انگیزد
و سپس آهنگ سفر می کند

هر از گاهی تو ایستاده ای
در کیمیای وجود شهدی نو می ریزی
در کوران پاییز دست در دست من پیمان می بندی
در لحظه های ناب بودن جاری می شوی
و سپس شتاب این رود تو را از جا می کند