۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

تو را خدانگهدار


بعضی خداحافظی ها بدجوری گران تمام می شوند
وقتی می دانی جای خالی ای که برایت می ماند چقدر فضا اشغال می کند
با این همه، گاهی
هر قدر هم که خودت را سرزنش می کنی و هر چندتا فحش رکیک هم که سر هم می کنی
آخرش می دانی که هیچ کاری ازت ساخته نیست
خوب می دانی که از اولش هم کاری ازت ساخته نبود
با این حال، با این همه
غمت زیادی با عجله به خشم بدل می شود
و باز دوباره غم و یک آه بلند و لبخندی نیمه خشکیده گوشه ی لبت
یاد روزی که بی ملاحظه پا به زندگیت گذاشت و شروع کرد به جا گرفتن
بیشتر و بیشتر
لذت یادآوری اهمیت بیش از حدش
لذت یادآوری همه ی کلماتی که معنیشان عوض شد
طعم همه ی غذاهای نچشیده
و خاطره ی همه ی لحظه های نیامده و نگذشته

و باز دوباره، بیست باره، هزارباره و بی نهایت بار
نفرین جغرافیای تولد
چه فرقی می کند به زبان فارسی باشد یا عربی؟
یا اصلاً بی زبان و الکن بماند؟
نفرین، نفرین است و تو این نفرین را بهتر از این ها می شناسی
که بخواهی دست و پا زنان انکارش کنی
 ...

جاهای خالی را با هیچ واژه ی دیگر پر نکنید!؛

۲ نظر:

جیران گفت...

غممم بود همه ی این خداحافظی های بی برگشت..
انگار ولی همیشه هم تلخ تمام نمی شود..
آیدا..
معنای کلمه هایی که عوض شد... هرچقدر هم که خاطره اش عزیز باشد.. هر چقدر..

Einhornin گفت...

"دستت را به من بده،دستهای تو با من آشناست."

برگشتی شاید نباشه اما همیشه می شه رو به جلو قدم برداشت... هر چند سخت