فراموش کرده ام عزیز
که کدام دستم به خون تو و کدامیک به خون خودم آغشته است
می دانم اما که تا دستمان به دست هم است
دشوارتر به خاک می افتیم
می ترسم عزیز
که اگر دستت را رها کنم، در غوغای این طوفان
در آواره هایی که از ما بر جای می ماند
دیگر دستی را یارای گرفتن دستم نباشد
که کدام دستم به خون تو و کدامیک به خون خودم آغشته است
می دانم اما که تا دستمان به دست هم است
دشوارتر به خاک می افتیم
می ترسم عزیز
که اگر دستت را رها کنم، در غوغای این طوفان
در آواره هایی که از ما بر جای می ماند
دیگر دستی را یارای گرفتن دستم نباشد
۳ نظر:
سلام
شعر امتداد رو ببینید
اینا رو خوندم و بهتر شدم آیدا..
دیروزم روز بدی بود..
امروزم روز بهتریه..
بزنم این متنتو تو برچسبای اون متنم..hh
هر کاری دوست داری بکن. خوشحالم که بهتر شدی، روزاتم هی بهتر و بهر شن!
ارسال یک نظر