۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

دیگه نوروز تو راهه

بارونی که دیروز اینجا اومد قشنگ یه بوی دیگه داشت، وقتی که سرمو از پنجره بیرون کردم و نفس کشیدم بوی نم خاکش با بوی بهار قاطی بود:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک...
سبزه ام به طرز بدی تازه امروز جوونه زده. جالبه که چطور اینجا هم هول و ولای نوروز آدم رو بر می داره. چرا که نه؟ زیبایی نوروز به اینه که مکان و زمان نداره، آدم همیشه می تونه از رویش و تازگی به وجد بیاد. حتی اینجا هم ملت عقلشون به نوروز نمی رسه جشن بهار و چه می دونم عید پاک و یه جور بهانه خلاصه برای خودشون دست و پا می کنن که این موقع سال که می شه سور و سات مختصری به پا کنن.
پس خوش به حال خودمون که حداقل رفتیم سر اصل قضیه. (یک کم قربون خودمون بریم.)

هیچ نظری موجود نیست: