نادیده گرفتم
نشنیده گرفتم
چشم هایم را بستم
گوش هایم را گرفتم
شیشه ی عطر را زیر دماغم گرفتم
و دهانم را پر سیر کردم
کوشش کردم که نفهمیده باشم
که از این پس نفهمم
هنوز هشیار هشیار
خودم را با دستهای بسته در آغوش تیر آهن و بتن می یابم
جایی برای من و دوستانم جایی برای اینکه "امروز, هر گوشه ی دنیا" هنوز هم دور هم باشیم